در پنجمین نشست علمی همایش بین المللی «عدالت و اخلاق» به ریاست دکتر محمدتقی فخلعی و دکتر جعفر مروارید، محققان به ارائه مقالات خود پرداختند.
فروکاستن دین به حقوق و یا اخلاق نه خدمت به دین است، و نه یاور حقوق و اخلاق
در ابتدای این نشست، سید محمد قاری¬سید¬فاطمی به ارائه مقاله خود با عنوان « فقه شبه حقوقی و دینورزی فضیلت بنیاد» پرداخت.
استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه «نسبت تکلیف و فضیلت، به سان رابطه عمل است و نیت؛ و البته فاصله این دو از هم به همین میزان»، خاطرنشان کرد: هرگاه کار درست با نیت فضیلتمند همراه گردد، محصولشان ناگزیر کردار نیک خواهد بود.
وی با اشاره به یکی دیگر از مقالات خود در این زمینه اظهار کرد : پیش از این در مقاله نظریات اخلاقی در آیینه حقوق نشان دادهام که حقوق بمثابه نظام تجویزی رفتار و ساختار بشدت وامدار اخلاق، چه اخلاق عملمدار- اعم از وظیفهگرا یا نتیجهگرا- و چه اخلاق فضیلتگرا ست.
قاری سید فاطمی عنوان کرد: دینورزی اما به نظر میرسد ماجرایی متفاوت دارد. فروکاستن دین به حقوق و یا اخلاق البته نه خدمت به دین است، و نه یاور حقوق و اخلاق.
استاد دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه «در عین حال بن مایههای فضیلتگرایانه دین، به مثابه یکی از ساحتهای نرم افزاری مهم زندگی انسانی، دین را به شدت به اخلاق فضیلتگرا نزدیک کرده است»، افزود: اما همان انگاری دین و اخلاق خطای معرفتی و تاریخی بزرگی است.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه بر خلاف حقوق که عمده -و بلکه تنها- دغدغهاش عمل تابعان است، بیان کرد: دین به سان اخلاق فضیلت به شدت متوجه نیت آدمیان است. انسان مطلوب از دید حقوقی، شهروند قانونمندار و مطیع دستورات قانونی است؛ در حالی که دینورز فضیلتمند با نیتهایش زیست میکند. چه بسا اعمال بهغایت پسندیده حقوقی که با نیتهایی رذیلت مآبانه صورت گیرند. چنین عاملانی را حتی چنانچه اهالی حقوق مذمت نکنند، اما دینورزان فضیلتمند در مذمتشات تردید نخواهند کرد.
وی در ادامه با تبیین اینکه «تحلیل تاریخی دینورزی مسلمانان نشان دهنده چیرگیِ تلقیِ شبهِ حقوقی از دین بر تلقیِ فضیلتگرایانه از آن است»، خاطرنشان کرد: در حالیکه شریعتِ تکلیفمحورِ حقوقی، تجویزِ نسخهای است هنجاری برای پاسخ به سئوال چه باید کردِ مکلّفِ فقهی، فضیلت و عرفان ناظر به این پرسش از دین است که چگونه انسانی باید بود؟.
این استاد حقوق با بیان اینکه وی «بدبینی الیزابت انسکام در مورد ناکامی اخلاقِ تجویزی در عصر مدرن را ندارد، و خوشبینانه بر این گمان است که برای کامروایی اخلاق وظیفهگرایِ کانتی همین بس که محصولی همچو حقوق بشر معاصر مستظهر به اصل بنیادین آن یعنی حیثیت انسانی است»، افزود: با وجود این، تحویل دین به شریعتِ شبهِ حقوقی را یکی از علتهای عمده ناکامی اخلاقی جهان اسلام، و البته پیش از آن جهان یهودیت و مسیحیت، میدانم.
وی با اشاره به اینکه در میان مسلمانان، نخست این متکلمین بودند که در دامِ دیانتِ شبهِ حقوقی -که خود محصولِ دستگاه اداری/ قضایی امویان و پس از آن عباسیان بود- گرفتار آمدند، گفت: بعدها فیلسوفان مسلمان نیز نتواستند از این گرفتاری تاریخی رهایی یابند. کمترین پیامد تلقی شبهحقوقی از مسؤولیت الهی انسان، تربیت دینمداران سوداگری است که به طمع بهشت نیکی میکنند و از خوف دوزخ فرمانبری.
استاد دانشگاه شهید بهشتی، در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه «تعارض و تزاحم حقوق بشری و برخی احکام فقهی بسیار واضح است»، افزود: این موضوع بر می گردد به اصل انسانی که همه برابرند، آیا متولیان شریعت می توانند این را بپذیرند؟ به نظر اینجانب خوانش تکلیفی از اسلام به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن این موضوع نیست.
وی عنوان کرد: تعارض بین دین تکلیف مآب و حقوق بشر پیش می آید اما بین دین فضیلت مآب و حقوق بشر تعارضی نیست.
قاری سید فاطمی با بیان اینکه « بحران اخلاقی در غرب، به دلیل حقوقی شدن اخلاق در غرب است»، افزود: غلبه اخلاق حقوق¬گونه، چه کانتی و چه فایده گرا، به دلیل انقطاع این اخلاق از منشاء آن، خدای مسیحیت، است.
در پایان ارائه قاری سید فاطمی، حاضرین به طرح پرسش هایی از مطالب مطرح شده پرداختند و بحث و گفت و گوهایی را پیرامون موضوع «حقوق بشر» و «شریعت» انجام دادند.
ادبیات بحث از عدالت و عقلانیت در فرهنگ شیعی چندان غنی و روزآمد نیست
ابوالقاسم فنائی، دکترای فلسفه اخلاق، در همایش عدالت و اخلاق ، به ارائه «عدالت و عقلانیت در نهج البلاغه» پرداخت.
استادیار دانشگاه مفید در توضیح مقاله خود، گفت: این مقاله میکوشد یکی از کلمات قصار مولا علی (ع) در نهج البلاغه را تفسیر کند. به باور نگارندگان، این کلمة قصار متضمن «تعریف» مولا علی (ع) از عدالت و عقلانیت است.
وی با بیان اینکه «به لحاظ تئوریک، عدالت و عقلانیت در الاهیات، اخلاق، فقه و فلسفة سیاسی شیعی نقش برجستهای دارند» افزود: این نقش تا آنجاست که تأکید بر آنها جزو ویژگیهای این مذهب در میان فرق و مذاهب اسلامی قلمداد میشود. با این حال ادبیات بحث از عدالت و عقلانیت و ربط و نسبت این دو با یکدیگر و پیامدها و لوازم نظری و عملی مترتب بر پذیرش آنها به عنوان دو فضیلت بنیادین در فرهنگ شیعی چندان غنی و روزآمد نیست.
فنائی عنوان کرد: به همین دلیل از دید یک ناظر بیرونی و بیطرف، پذیرش این دو فضیلت در منظومة فکری شیعیان و تأکید بر ارزش و اهمیت فوق العادة آنها در سامان یافتن زندگی دنیوی و رستگاری اخروی نمود عینی و ملموسی در سیاست و معیشت شیعیان ندارد، و نقشی در اخلاق فردی و جمعی آنان و تنظیم روابط فردی و جمعیشان با یکدیگر و با پیروان ادیان و فرق و مذاهب بازی نمیکند.
استادیار دانشگاه مفید با طرح این موضوع که «چنین شکافی میان نظر و عمل نیازمند تبیین است»، گفت: این تبیینی است که از سادهسازی و فروکاستن عوامل گوناگون و درهمتنیدهای که چنین شکافی را پدید آوردهاند خودداری میکند.
وی با اشاره به محتوای مقاله خود، بیان کرد: از نظر نگارندگان این مقاله، این شکاف معلول ترکیبی از علل و عوامل متنوعی است که یکی از مهمترین آنها فقدان نظریهای مبسوط و منقح دربارة این دو فضیلت و ربط و نسبتشان با یکدیگر است.
فنائی افزود: این مقاله در حد ظرفیت محدود خود و از رهگذر تفسیر یکی از کلمات قصار نهج البلاغه میکوشد نشان دهد که ذخایر غنی فرهنگ شیعی مصالح لازم برای نظریهپردازی در این باب را در بر دارند.
عدالت اخلاقی در ارسطو و ابن مسکویه
در ادامه نشستهای علمی همایش بین المللی «عدالت و اخلاق » محسن جوادی، استاد گروه اخلاق دانشگاه قم، به ارائه مقاله خود با عنوان «عدالت اخلاقی در ارسطو و ابن مسکویه» پرداخت.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «ارسطو پس از آنکه عدالت های خاص مانند عدالت توزیعی ( برابری و مساوات در توزیع ثروت و فرصت ) ، عدالت معاوضی ( برابری و مساوات در معاملات و میان عوض و معوض ) ، عدالت تصحیحی ( برابری و مساوات میان جرم و جزا ) را طرح می کند»، گفت: ارسطو در عبارتی بحث¬انگیز می گوید «چاره ای جز بحث از عدالت عام و عدالت سیاسی نیست ».
وی با بیان اینکه «در توضیح این عبارت شارحان ارسطو اختلاف دارند»، بیان کرد: با وجود اختلاف ولی بیشتر آنان ترجیح می دهند بگویند عدالت عام که همان عدالت اخلاقی است ، غیر از عدالت سیاسی است که مساوات و برابری در میان شهروندان آزاد و برابر یک جامعه در مسیر تحصیل سعادت است.
جوادی با طرح این موضوع که پرسش های مهمی فراروی این تفسیر است، افزود: از جمله پرسش ها این است که چرا ارسطو عدالت سیاسی را مانند عدالتهای خاص دیگر در ابتدا مطرح نکرده است و اصلا عدالت سیاسی با آنها چه فرقی دارد یا اینکه عدالت اخلاقی به عنوان عدالت عام و فضیلت متمایز از عدالت های خاص دیگر، اصلا چگونه حد وسطی است و حد وسط چیست ؟ به علاوه نسبت آن با عدالت های خاص و به ویژه عدالت سیاسی چیست ؟ و نیز نسبت عدالت اخلاقی با عمل عادلانه چیست و آیا ممکن است عدالت اخلاقی با عمل ظالمانه جمع شود.
وی در توضیح مقاله خود گفت: در این مقاله ضمن طرح این پرسش ها و جواب اجمالی ارسطو به آنها مقایسه ای میان صورت و محتوای بحث عدالت اخلاقی در ارسطو و ابن مسکویه ( کتاب تهذیب الاخلاق ) صورت می گیرد تا میزان بهره گیری ابن مسکویه در بحث عدالت از کتاب اخلاق نیکوماخوس ارسطو مشخص شود .
در پایان نشست نیز، حاضرین به بحث درباره مفهوم «عدالت» پرداختند و نظرات خود را پیرامون مقاله ارائه شده، بیان کردند.